معصومه روستائی؛ مریم روستائی؛ بهزاد زمانی؛ مجید نعمتی
چکیده
در این پژوهش، سعی شده است که با استفاده از روش تحلیل وارون و با استناد بر حل سازوکار کانونی زمینلرزههای روی داده در دشت گرگان، رژیم تنش حاکم بر این منطقه محاسبه و همچنین، مدلی برای گسلش پنهان و کینماتیک آنها در این منطقه ارائه شود. بدین منظور، ابتدا زمینلرزههای روی داده در منطقه (که دارای حل سازوکار کانونی بودند) برای شرکت ...
بیشتر
در این پژوهش، سعی شده است که با استفاده از روش تحلیل وارون و با استناد بر حل سازوکار کانونی زمینلرزههای روی داده در دشت گرگان، رژیم تنش حاکم بر این منطقه محاسبه و همچنین، مدلی برای گسلش پنهان و کینماتیک آنها در این منطقه ارائه شود. بدین منظور، ابتدا زمینلرزههای روی داده در منطقه (که دارای حل سازوکار کانونی بودند) برای شرکت در تحلیل انتخاب شدند. نتایج به دست آمده پس از اعمال تحلیل وارون روی دادههای لرزهای منطقه، نشان از وجود یک رژیم تنش کششی با روند N42°W دارد. این امر چیره بودن ساختارهای کششی محلی همانند گسلهای عادی کمژرفا را در این منطقه نشان میدهد. همچنین تنش متوسط نیز همانند تنش کمینه نزدیک به افق و بیانگر وجود ساختارهایی چون گسلهای امتدادلغز در منطقه است. این مسئله با سازوکار چیره دادههای لرزهای شرکت کننده در تحلیل وارون همخوانی دارد. با بررسی مطالعات پیشین و نتایج به دست آمده از آنها، تلاش برای ارائه یک مدل کینماتیکی در این منطقه بیشتر شد. فرض بر این است که سامانه گسلی قرناوه که از دو گسل مراوهتپه و اینچهبرون (دارای حرکت امتدادلغز و چپ گرد) تشکیل شده است در پایانه خاوری خود در سطح زمین، بهصورت پنهان در زیر رسوبات دشت گرگان و تا نزدیکی دریای کاسپین با راستای تقریبی خاوری- باختری امتداد دارد. حرکت این دو گسل در زیر رسوبات سبب ایجاد چرخشی در سوی حرکت عقربههای ساعت در پهنه میان دو صفحه گسلی میشود. راستای این پهنه که تحت تأثیر گسلهای یاد شده است با روند لرزهخیزی منطقه همسو است. با ارائه مدل یادشده میتوان برای اغلب سازوکار کانونی زمینلرزههای رویداده و همچنین ژرفای رویداد آنها توجیهی داشت. بیشتر زمینلرزههای رویداده در این ناحیه دارای مؤلفههای عادی و یا چپ گرد هستند. از سوی دیگر، ساختارهایی چون گلفشانها و چینهای مرتبط با گسل (در شمال آققلا) را میتوان با ارائه این مدل توجیه کرد. اگر چه نبود دادههای زیر سطحی ژئوفیزیکی در این منطقه ارائه این الگو را با حدس و گمان همراه میسازد.
مریم روستایی؛ بهزاد زمانی؛ پیمان نوابپور؛ محسن مؤید
چکیده
سامانه گسلی سیهچشمه- خوی، از گسلهای اصلی در بخش شمال باختری ایران به شمار میرود که فعالیت امتدادلغز راستگرد برای پارههای مختلف آن گزارش شده است. در تصاویر ماهوارهای این منطقه، جابهجا شدن مسیر رودخانهها، بریده شدن و جابهجایی مخروط افکنهها در راستای پارههای گسلی یاد شده، تأییدی بر جنبشهای امتدادلغز راستگرد ...
بیشتر
سامانه گسلی سیهچشمه- خوی، از گسلهای اصلی در بخش شمال باختری ایران به شمار میرود که فعالیت امتدادلغز راستگرد برای پارههای مختلف آن گزارش شده است. در تصاویر ماهوارهای این منطقه، جابهجا شدن مسیر رودخانهها، بریده شدن و جابهجایی مخروط افکنهها در راستای پارههای گسلی یاد شده، تأییدی بر جنبشهای امتدادلغز راستگرد این سامانه گسلی است. بهطوری که میزان جابهجایی مخروطافکنهها در دشت زورآباد (در راستای پارهای از گسل کمرکسن) حدود 8/1 کیلومتر برآورد شده است. سازوکار حاکم بر پهنه گسلی سیهچشمه- خوی با استفاده از روش تحلیل وارون و با استناد بر تلفیق حل سازوکار کانونی زمینلرزههای روی داده در منطقه و دادههای صحرایی مورد بررسی قرار گرفته است. از این رو، سعی شده است از همه دادههای لرزهای در این ناحیه که دارای حل سازوکار کانونی بودهاند استفاده شود. همچنین، دادههای صحرایی برداشت شده در پژوهش حاضر اندازهگیری سطوح برشی دارای خشلغز و صفحات گسلی پهنه سیهچشمه- خوی را شامل میشود. این دادهها در 7 ایستگاه و 45 سطح برشی دارای خشلغز در واحدهای سنگی جوان (در نزدیکی پارههای گسلی یادشده) اندازهگیری شدهاند. ابتدا با استفاده از روش تحلیل وارون محورهای اصلی تنش در هر یک از ایستگاهها به دست آمد. سپس با تلفیق دادههای صحرایی و حل کانونی زمینلرزهها رژیم تنش نوزمینساختی حاکم بر این منطقه ارزیابی شد. نتایج به دست آمده از این تحلیل، سازوکار چیره امتدادلغزی برای این گسل نشان میدهد و نشان از یک رژیم تنش امتدادلغز با مؤلفه فشارشی N162°E و مؤلفه کششی N255°E در این منطقه دارد. بر این پایه میتوان اظهار کرد که رژیم تنش یادشده مسبب اصلی زمینلرزههای روی داده در این محدوده بوده است. همچنین حرکت امتدادلغز راستگرد پارههای گسلی سیهچشمه- خوی تحت تأثیر این تنش است. در ضمن نتایج این تحلیل با پژوهشهای دیگر پژوهشگران و اندازهگیریهای GPS در این ناحیه همخوانی خوبی نشان میدهد.
احد نوری مخوری؛ بهزاد زمانی؛ محسن مؤید
چکیده
گسل تبریز، از مهمترین گسلهای ایران است که در منطقه شمال باختر ایران و در آذربایجان مرکزی (ایران) قرار گرفته است. این گسل دارای پیشینه لرزهخیزی است و به لحاظ قرارگیری شهر تبریز با جمعیت حدود دو میلیون نفر در مجاورت آن یک عامل خطر لرزهای مهم بهشمار میآید. در این پژوهش با بررسی دادههای لرزهای دستگاهی، تحلیل تصاویر دورسنجی ...
بیشتر
گسل تبریز، از مهمترین گسلهای ایران است که در منطقه شمال باختر ایران و در آذربایجان مرکزی (ایران) قرار گرفته است. این گسل دارای پیشینه لرزهخیزی است و به لحاظ قرارگیری شهر تبریز با جمعیت حدود دو میلیون نفر در مجاورت آن یک عامل خطر لرزهای مهم بهشمار میآید. در این پژوهش با بررسی دادههای لرزهای دستگاهی، تحلیل تصاویر دورسنجی ودادههای صحرایی در پهنه گسل تبریز، از حوالی شمال شهر میانه تا باختر شهر مرند، سه پاره عمده برای گسل شمال تبریز متمایز شده است. پتانسیل حرکتی گسل رابطه نزدیک با تنش زمینساختی در محدوده آن گسل دارد و از این رو برای برآورد توان حرکتی گسل تبریز در پارههای مختلف آن، وضعیت تنشهای زمینساختی در هر پاره گسل به روش وارون مستقیم تحلیل شده است.بررسی نتایج به دست آمده دراین پژوهش نشان میدهدکه برای پاره میانی وجنوبی گسل تبریز مقدارFMP (Fault Movement Potential) حدود 73/0تا67/0 است بنابراین نشانگر پتانسیل بالای این گسل برای فعالیت دوباره و ایجاد زمینلرزههای بزرگ و مخرب است که تاریخچه زمینلرزههای فشرده تاریخی این گسل نیز این مورد را تأیید میکند. از این رو نتایج این پژوهش احتمال حرکت برای گسل شمال تبریز را 70 درصد برآورد میکند. ولی مقدار متغیرFMP در پاره شمالی (بخش باختر و محدوده شهر مرند) گسل تبریز 37/0تا3/0 و از این رو این بخش دارای توان لرزهخیزی پایینتری نسبت به پارههای میانی و جنوبی استکه با تاریخچه لرزهخیزی محدودتر این بخش همخوانیدارد.